اتفاقنظر است كه تنزل در كیفیت محیط شهری، نتیجه مستقیم وجود بحران در خود اجتماع است. این مشكل بسیار گستردهتر از جزئیات نگرانكننده موجود در محیط شهری، نظیر مشكل جمعآوری و دفع زباله، سر و صدا، بریدن درختان، تخریب ساختمانی كه ارزش محافظت دارد، از بین بردن فضای سبز یا نابودی محله و ناحیهای در شهر است. به نظر میرسد این موارد علائم بیماری ریشهداری هستند و ریشه در تضادهای بین منافع خصوصی و صلاح عامه، بین ثروت و سعادت، بین كمبود و انفجار جمعیت و جز آن دارند.
تا زمانی كه انسان در جامعهای به حیات خود ادامه می دهد كه تولید و مصرف مهمتر از شناخت محیط زیستاند و از آنجا كه نتایج واقعی و ملموسی از چنین شرایطی گرفته نمیشود، امكان ندارد كه شرایط محیطی را بهبود بخشید. باید آگاه و متوجه بود كه شیوههای تولید صنعتی، نه تنها در طبیعت تأثیر نامطلوب داشته و دارند، بلكه تأثیر نادرستی نیز در الگوهای رفتاری انسان از خود به جا گذاشتهاند. اگر تاكنون این نوع شیوههای تولید، صرفاً بهعنوان مسئله ادامه حیات در برابر نیروهای طبیعی و به خاطر بشریت توجیه میشد، اما اكنون مسئله، زنده ماندن در رویارویی با عواقب ناخوشایندی است كه خود این صنعت در جهان به وجود میآورد. جامعهای كه دست و پای آن را برای حمایت و حفاظت حقوق گروههای فشار مالی و غیرمالی بسته باشند (فرق هم نمیكند كه آنها خصوصی یا عمومی، یعنی سرمایهداری خصوصی یا دولتی باشند) یعنی فدا كردن صلاح عامه و در نتیجه فدا كردن محیط زیست و كیفیت زندگی، بنابراین در این صورت نمیتوان شهر را اداره كرد و آن را از انحطاط و زوال رهانید.
یكی از عوامل اصلی در سیاستگذاریهایی كه در پی سازماندهی دوباره به جامعه است، دستیابی به اصلی برای انسان امروز و شرایط زندگی او، و وصلت دادن وی با تمام جنبههای ساخت و بازسازی شهرها و اجتماعات و محلهها و خیابانهاست، به شیوهای كه بهترین تماس و درك بین شهروندان را میسر سازد.
دستاوردهای صنعتی و فنآوری، هر چند به نوعی كیفیت زندگی را تهدید میكنند، اما زندگی را برای انسان خوشایندتر نیز كردهاند. گذشتگان، قرنها با عرق جبین جان كندهاند تا بر طبیعت فائق آیند، درد و رنج زیادی را در انسانیتر كردن این جهان تحمل كردهاند. حتی در طول یكی دو قرن گذشته، از آنان مانند بردهها بهرهكشی میكردند، تا اینكه ماشین ظهور كرد و با شیوههای خاص و تا حدودی خشن برای بهرهبرداری از منابع طبیعی و همچنین در كشاورزی به كار گرفته شد. امروزه این دستاوردهای فنی، شرایط بهتر و خوشایندتری را وعده میدهند، تا فردا برای خلق جامعهای جدیدتر، آزادتر، شادتر و چه بسا درستتر مهیا شود.
با توجه به پیچیدگی زندگی در این عصر، انسان مجبور است كه نسبت به این شرایط بازنگری كند و معیار و مقیاس ارزشهای آتی مورد نظر را از نو سامان بخشد. چیزی كه تاكنون ارزیابی و سنجیده نشده است و حتی به عمق تواناییهای بالقوه در دسترس انسان نیز پی برده نشده است.
به نظر میرسد وقت آن است كه بیاموزیم برای سروكار داشتن با این وضعیت پیچیده، شیوههای گذشته و منسوخ را كمتر به كار بریم. به نظر میرسد برای نیل به این منظور، مردم آمادگی درك و پذیرش فلسفه این كار را دارند، فلسفهای كه میتواند به جهاتی منجر شود كه مكان انسانی مناسبتری باشد. مانع این راه، قدرت تصمیمگیری آن اندیشه سیاسی است كه با رویكردها و منافع منسوخ شده هنوز هم بر این روند مسلط است. اگر انسان در پی آن است كه استفاده مناسب از امتیازات وجود داشته باشد، پول و قدرت باید از این به بعد به گونه متفاوتی مورد استفاده قرار گیرد.
بهدست دادن زندگی و الگوهای مسكن جدید ممكن نخواهد بود، مگر آنكه شرایط عام زیر پذیرفته شود و به محك تجربه درآید.
1-سرشت اصیل سیاست باید دوباره زنده شود و تمام بخشهای جامعه باید در شكل دادن زندگی و محیط مسكنشان درگیر شوند. گفتوگوی منطقی و انسانی باید بین شهروند و آن مسئولی كه بر او حكومت میكند و تصمیمگیرهایی كه بر زندگی او تأثیر میگذارد، صورت پذیرد.
2-ضرورت دارد كه رشد اقتصاد موجود تا زمانی كه كیفیت نیازهای واقعی، مهمتر از كمیت آنها گردد، بهبود بخشیده شود، خود نیازها نیز باید همواره در رابطه با تعادل بومشناسی فراگیر در نظر گرفته شوند.
3-در آینده, محیط زیست باید به مثابه آمیزهای از بومشناختی مكمل و اجتماعی و فضایی دیده شود كه بسیار مهماند و در بسیاری موارد، مهمتر از معیارهای اقتصادی ـ صنعتی قاطع یا توان تولید هستند.
4-روحیه متفاوت باید پرورانده شود، برای اینكه شیوههای زندگی و ساختمانسازی بهعنوان نمودهای فضایی «بیرونی» فردگرایانه، دیگر چندان ارزشی نمییابند. زندگی و ساختمان، فعالیتهای مشترك، با اهمیت معنوی عظیمی هستند.
باید همیشه در درجه نخست، به تسهیلات مشترك و همگانی توجه كرد، در این صورت، شهروند میتواند احساس كند كه صحنه شهری وسیلهای برای تماسی انسانیتر است.
بنابراین به نظر میرسد، یكی از راهحلهای مشكل «تنهایی انسان امروز» ایجاد تسهیلات گردهمایی و مناطق عمومی است كه میتواند تماس مردم با یكدیگر را برقرار سازند. چنین پیشنهادی به هیچوجه پیشنهادی آرمانی نیست، بلكه پیشنهادی عینی و ملموس برای تغییر، و به خاطر جامعهای است كه آرزومند است به ادامه حیات خود اطمینان داشته باشد و میبایست سیاست قابل قبولی برای محیط زیست خود تدوین كند. امروزه چه بسا مبرمترین وظیفه سیاسی این باشد كه مبنای قابل قبولی برای سیاست پاسخگوی آینده محیط زیست طبیعی و شهری به دست داده شود: برای آینده نوع بشری كه خود در معرض خطر است.