در محدودهها و محلههای منطقه 10 ثبت كرده است. رئیس كلانتری 111 هفتچنار، بیشترین آسیب اجتماعی سال 87 را در حوزه استحفاظی خود، بعد از اعتماد نزاعهای خیابانی مردم و همسایگان با یكدیگر میداند. طبق اعلام مركز مشاوره كمیل، بخش عمدهای از نزاعهای خانوادهها در محلههای مختلف، از داخل خانه به فضای كوچه و خیابان كشیده شده است. كارشناسان مشاوره و امور تربیتی در آموزش و پرورش معتقدند افسردگی در دانشآموزان این منطقه، از آمار بالاتری به نسبت دیگر آسیبهای روانی برخوردار است.
روانشناسان و انسانشناسان شهری معتقدند نزاعهای میانفردی، گذشته از ریشههای درونی در افراد، مستقیماً به بافت محیطی ارتباطهای بیرونی افراد برمیگردد. «گریگوری بیتسون» روانشناس تحلیلگر تعارضات همسران در خانواده معتقد است: وقتی درگیریهای زن و مرد از درون خانه به خیابان كشیده میشود، گذشته از مسائل ارتباطی بین فردی، باید ریشههای محیطی آنها را نیز هم در خانه و هم در جامعه بررسی كرد. او معتقد است گاهی بافت اجتماعی و شهری، منشأ برخی تعارضات هستند. بسیاری از روانشناسان درمانگر خانواده پیش از سال 1950 میلادی، در بررسی مشكلات فقط به مسائل درونفردی میپرداختند اما بیتسون نخستین كسی بود كه 2 عامل ارتباطات بیرونی افراد و نیز بافت و ساختار جامعه و محیط زندگی را در درمان تعارضهای خانواده مطرح كرد.
روانشناسان دهههای 1950 و 1960 به این نتیجه رسیدند كه افراد پس از درمان، وقتی به محیط شهری و اجتماعی ناسازگار و نامناسب برمیگردند، دچار برگشت مجدد بیماری میشوند. از آن سالها به بعد، روانشناسان راههای جدید درمانگری، مانند تغییر در بافت شهر و ساختمانهای آن، تغییر در فضای ساده و خاكستری شهر، تغییر در دكوراسیون محیط خانه و محیط اجتماعی را مد نظر قرار دادند.
افزایش نزاعها و دعواهای خانواده، رشد آماری درگیریهای خیابانی، گسترش درگیریهای میان همسایگان در محلههای مختلف منطقهای كه از گذشته بافتی فرسوده، معابری باریك و تنگ، املاك ریزدانه، فضاهای سبز و تفریحی اندك، خانهها و كوچههایی فشرده دارد، ما را به نتایج درمانگر «بیتسون» و تئوری روانشناختی او در شهر نزدیك میكند.
امروز اگر شهرداری، تغییر فضای شهر را در اولویت كاری خود قرار داده است، اگر به زیباسازی و نورپردازی شهر اهمیت میدهد، اگر ساخت دكوراسیون شهری مورد توجه مدیران شهری است، اگر نور و رنگ و آب در شهر و محلههای آن باید جلوهگر باشند، اینها ریشههای علمی و عمیقی در علوم انسانی دارند. روند جدید مدیریت شهری در تغییر محیط شهر، زمینهساز آرامش و آسایش روانی مردم در آینده خواهد بود و موجب كاهش آلودگیهای محیطی، شنیداری و دیداری خواهد شد.
اگرچه نگاههای غلط غیركارشناسان، عملكرد جدید شهرداری در زیباسازی و طراحی شهر را، كاری تزئینی، كماهمیت و به اصطلاح سانتیمانتالیزم میدانند در حالی كه روانشناسی و انسانشناسی شهری نشان داده كه شهر، بدون نماد و نمایش، بیرنگ و نور، با كوچههای آشفته و خیابانهای خاكستری و خالی از معماری سنگ و نور و آهن، از روح و روان ساكنان، همان میسازد كه دائماً به هم پرخاش میكنند و درگیری بیافرینند.